اینها که نام جـدّ تو را جار می زنند
آقا نیا؛ شبانه تورا دار می زنند
دیروز هزار نامه و دعوت: بیا،بیا
امروز ورق...پاره به دیوار می زنند
سگهای کوفه به راهت کمین نموده اند
درنده وار نعره ی کفتار می زنند
مُرده است عاطفه هاشان، وفابریده اند
نقّاره ی شکسته برسر بازار می زنند
صدها هزار نامه ی آنان فسانه بود
زیر تمام وعده به یک بار می زنند
بوزینه ها به منبر جـدّت خزیده اند
واغیرتا زحنجره شان جار می زنند
نظرات شما عزیزان: